کتاب
نحسی ستاره های بخت ما نوشتهٔ جان گرین و ترجمهٔ آرمان آیت اللهی است و
نشر آموت آن را منتشر کرده است. نحسی ستاره های بخت ما داستان عشق دختری به
نام هیزل مبتلا به سرطان و پسری به نام آگوستوس است. آشنایی آن ها
ماجراهایی زیبا از حس امید و ناامیدی، غم و شادی، خنده و گریه، عشق و نفرت
را رقم می زند.
درباره کتاب نحسی ستاره های بخت ما
هیزل لنکستر نام دختر کتاب نحسی ستاره های بخت ماست؛ دختری که از زندگی
هیچ سهمی جز یک بیماری لاعلاج نبرده است و اگرچه یک معجزه ٔ درمانی چند سال
دیگر برای او زمان خریده ولی فصل آخر زندگی او هم زمان با تشخیص سرطانش
نوشته شده است. او به توصیهٔ خانواده اش وارد جمعی می شود که کودکان سرطانی
در آن حضور دارند تا اینگونه از انزوای بیماری اش کاسته شود تا اینکه با
آگوستوس واترزِ خوش تیپ آشنا می شود. پسری که سرطان دارد و به خاطر این
بیماری یک پایش را از دست داده است. آن ها به یکدیگر علاقه مند می شوند و
این عشق زندگی دیگری برای هردوی آن ها رقم می زند.
نحسی ستاره های بخت ما از همان هفته ٔ اول انتشارش در ژانویه ٔ 2012 ،
به پرفروش ترین کتاب نیویورک تایمز تبدیل شد و هم چنین فیلم سینمایی بسیار
موفقی با اقتباس از آن در سال 2014 ساخته شد که به رتبهٔ اول جدول
پرفروش ترین فیلم ها رسید و با استقبال بی نظیر طرفداران این رمان، در همان
هفته اول اکران، چهار برابرِ کل هزینه ٔ تولید فیلم فروش کرد. جان گرین از
نگاه مجلهٔ تایم، در سال 2014، جزو صد چهرهٔ تاثیرگذار جهان بود.
نحسی ستاره های بخت ما بهترین رمان برای نوجوانان و جوانانی است که
موقعیت تلخ و دردناکی چون بیماری، فقدان، تنهایی و... را تجربه می کنند تا
بدانند هرچقدر ستارهٔ بخت آن ها نحس باشد اما هرگز تنها نیستند. شاید کسی
را پیدا کنند که او هم ستارهٔ بختش نحس باشد ولی بهترین یار و یاور آن ها
در زندگی باشد. کسی که درد را تجربه می کند، عشق را نیز بیشتر می فهمد. و
این راز داستان نحسی ستاره های بخت ماست.
تعداد 40 اسلاید
وفایل پاورپوینت در حالت به صورت فشرده در
قالب winzipقابل دانلود می باشد.
فایل پاورپوینت است با برنامه آفیس باز می شود
کتاب نحسی ستاره های بخت ما اثری فوق العاده است
که در ژانویه سال 2012 به چاپ رسید و در همان هفته اول فروش توانست رتبه اول لیست کتاب های پرفروش نیویورک تایمز را به خود اختصاص دهد. این رمان به 47 زبان ترجمه شده است و بیش از 10 میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است.
ان مایکل گرین، زاده ی 24 آگوست 1977، نویسنده، تهیه کننده و بازیگر آمریکایی است. گرین در ایندیانا به دنیا آمد. سه هفته بعد از تولد او، خانواده اش به میشیگان، سپس به آلاباما و درنهایت به فلوریدا نقل مکان کردند. او در سال 2000 در رشته های زبان انگلیسی و مطالعات دینی از کالج کنیون فارغ التحصیل شد. گرین همزمان با کار در بیمارستان کودکان به مدت چند ماه، در دانشگاه الهیات شیکاگو ثبت نام کرد، اگرچه هیچ وقت در کلاس ها شرکت نکرد. او در ابتدا قصد داشت تا کشیش شود اما تجربه ی کار در بیمارستان کودکان و مشاهده ی درد و رنج آن ها، باعث شد تا به نویسندگی روی آورد و بعدها، کتاب بخت پریشان را بنویسد. جان گرین به اختلال وسواس فکری مبتلاست و در مصاحبه های مختلف، بارها از مشکلات ناشی از این اختلال سخن گفته است.
قسمت هایی از کتاب نحسی ستاره های بخت ما
تو در مدتی محدود به من بی نهایتی نامحدود بخشیدی، و من از تو سپاسگزارم.
گفتم: “امم، چیز دیگه ای همراهم نیست.” ” چه بد. الان خیلی تو حس و حال شعرم. چیزی حفظ نیستی؟” با نگرانی شروع کردم: ” بیا روانه شویم، تو و من/ هنگامی که غروب، آسمان را فراگرفته است/ مانند بیماری که بیهوش شده با اتر، روی میزی افتاده است.”
آگوستوس به آرامی گفت: “عاشقتم” گفتم: “آگوستوس.” گفت: “واقعا می گم.” به من خیره شده بود، و می توانستم ببینم که گوشه چشمانش چین خورده بود. ” من عاشقتم، و لذت ساده گفتن حقیقت رو از خودم منع نمی کنم. من عاشقتم، و می دونم که عشق چیزی نیست جز فریادی در پوچی، و به فراموشی سپرده شدن هم اجتناب ناپذیره، و عاقبت همه ما نابودیه و یه روزی خواهد اومد که همه کارهای ما توی این دنیا به خاک برگردونده می شه، و می دونم که خورشید تنها سیاره زمینی رو که داریم در خود خواهد بلعید، و من عاشقتم.” دوباره گفتم: “آگوستوس.” فقط همین را می توانستم بگویم.
اگر دردی وجود نداشت،چگونه میشد لذت ها را درک کرد؟
عشق حقیقی در زمان های سختی پدید می آید.
ستارگان بخت ما نحس نیستند،ایراد برخاسته از خودمان است.
دخترها فکر می کنن که فقط تو مراسم های رسمی اجازه دارن لباس های زیبا بپوشن، اما من خوشم میاد از خانمی که طرز تفکرش تو این مایه ها باشه که: من می خوام برم به ملاقات یه پسری که دچار فروپاشی روحی و عصبی شده، پسری که تازه بینایی اش هم نقص داره، ولی چرا که نه؟ لباس خوشگله ام رو براش می پوشم!
پیدا کردن رفیق خوب سخت است و فراموش کردنش غیر ممکن
دقت کردی که زمین بازی بیمارستان ها همیشه خالیه و هیچکس نیست که توشون بازی کنه؟