پاورپوینت درس پانزدهم هدیه های آسمان پایه پنجم دبستان بهمن همیشه بهار (pptx) 24 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 24 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
درس
پانزدهم هدیه
های
آسمان
پایه
پنجم
دبستان
بهمن
همیشه بهار
هر روز که
می گذرد
، هیجان بچّه ها بیشتر
می شود
؛ مخصوصاً من که قرار است امسال خبرنگار
باشم! دو
روز دیگر، بیست و دوم بهمن ماه است
.
آقای شکوهی، مربّی پرورشی مدرسه که در محلّه ی ما زندگی میكند، بچّه های محلّه را تشویق کرده است تا در روز راهپیمایی، یک گروه مخصوص راه بیندازند.
چند روز پیش با راهنمایی ایشان تقسیم کار کردیم. هر کس کاری را بر عهده گرفت.
حسین گفت: من شعار می دهم؛ شاید خودم هم چند شعار بسازم!
من گفتم: من خبرنگار میشوم؛ عاشق خبرنگاری ام!
سعید گفت: من دوربینم را می آورم و عکس می اندازم.
بهرام گفت: من هم عکس قهرمانان را می آورم و بین مردم پخش می کنم.
همه با تعجّب نگاهش کردیم: کدام قهرمانان؟
- قهرمانانِ شهید انقلاب! بهترین ی اران امام خمینی (ره) که در پیروزی انقلاب نقش بسیار مهمّی داشتند.
بیست و دوم بهمن فرصت خوبی است برای معرّفی قهرمانان انقلاب
!
ساعت نه صبح، روز بیست و دوم بهمن است؛ آسمان، ابری و هوا بسیار سرد
است. سریع
، خودم را به مسجد می رسانم. آقای شكوهی و بیشتر بچّه ها آمده اند.
مردم محلّه هم کم کم جمع می شوند.
طنین اوّلین شعار در كوچه میپیچد:
بیست و دو بهمن ماه، یوم الله یوم الله بنیان گذار نهضت، روح الله روح
الله
حركت
می كنیم
و به سوی میدان مركزی شهر وارد مسیر راهپیمایی می شویم. خیلی از مردم تا ما را میبینند با لبخند برایمان دست تکان می دهند
.
بعضی ها هم کنار ما می آیند و همراه ما شعار می دهند؛ چه صحن هی جالبی!
حسین که حسابی هیجان زده شده است با فریادهای بلندتری شعار می دهد:
بیست و دوم بهمن روز شادی میهن
بیست و دوم بهمن روز غصّه ی
دشمن
بهرام به سرعت عکسها را میان مردم پخش میکند؛ تصاویری از شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر، شهید مطهری، شهدای هسته ای و ...
.
اطراف مسیر راهپیمایی پر است از غرفه ها و نمایشگاه های گوناگون! نمایشگاهی از روزنامه های سال 57 برپا شده است و مردم خصوصاً جوانترها که آن روزها نبودند، با اشتیاق فراوانی خبرها را می خوانند.
سردرِ مغازه ها و خانه ها با انواع کاغذهای رنگی، پرچم های بزرگ و کوچک، شعارها و تصاویری ازشهیدان انقلاب آذین بندی شده است. صدای سرودهای گوناگون انقلابی از غرفه ها و نمایشگاه ها در فضا پیچیده است. شور و شادی فراوانی همه جا را پر کرده است.
من هم میکروفون را به دست میگیرم و کارم را شروع می کنم. سعید با دوربینش با من همراه می
شود. از
پسری که هم سنّ خودم است، میپرسم امروز چه روزی است
؟
با دست به جمعیت عظیمی که یک صدا شعارهای حماسی می دهند، اشاره میکند:
روزِ اعلام دشمنی با دولت های زورگو و ستمگر و مبارزه با امریكا و اسرائیل!
پیرمردی با
لب های
خندان عکس بزرگی از رهبر را به دست گرفته است؛ به او نزدیک میشوم و از علّت لبخندش سؤال
می كنم.
میگوید: با دیدن این همه شور، حماسه، هیجان، حضور در صحنه و همدلی، به یاد همبستگی و اتّحاد مردم در بهمن 1357 افتادم.
کم کم مسیر خیلی شلوغ می شود. یک بالگرد از بالای جمعیت عبور می کند و به سوی میدان مرکزی شهر پرواز می کند. سه چترباز از آن بیرون می پرند؛ چترهای خود را باز می کنند و در میدان فرود می آیند. خیلی ها با شوق و هیجان به آن ها چشم دوخته اند.
جانبازی که روی صندلی چرخ دار نشسته است و به سختی حركت میكند، توجّهم را به خود جلب
می كند
؛ به طرفش
می روم
و می پرسم: با این وضعیت دشوار، چرا به راهپیمایی
آمده اید
؟
- برای اعلام آمادگی؛ تا به همه ی جهان اعلام کنیم همیشه گوش به فرمان رهبر در صحنه حاضریم.
به خانمی که کالسکه ی کودکش را حرکت می دهد، می گویم: در این هوای سرد زمستانی چرا به اینجا آمده اید
؟
دستش را روی قلبش می گذارد:
چون انقلاب در قلب ماست!
مادری که قاب عکس شهیدش را در دست دارد، تا مرا
می بیند
به سویم می آید و
می گوید:
پسرم را به اسلام و انقلاب تقدیم کردم و خدا را شکر که امروز میلیون ها جوان مؤمن و پر تلاش
، راهش
را ادامه می دهند.
با بچّه های محلّه در ایوان مسجد نشسته ایم. سعید با خوشحالی مجلّه ای را می آورد و عکسی را به ما نشان میدهد:
این عکس، مقام اوّل مسابقه ی«تصویرِ حماسه» را به دست آورد
!
همگی به عکس خیره می شویم:
جانبازی که روی صندلی چرخ دار نشسته است، دست کودکی را که در کالسکه نشسته، به دست گرفته و هر دو دست در دست هم، لبخند زنان به دوربین نگاه
می کنند
.
آنچه در این تصویر می بینید با پیروزی انقلاب اسلامی ایران چه ارتباطی دارد؟
روز 22 بهمن روز پیروی انقلاب اسلامی ایران و سرنگونی نظام
شاهنشانی